تمامی من در یک صفحه کلید احمقانه خلاصه شده، وقتی انگشتانم را از دکمه‌ای به دکمه‌ای دیگر زنجیر می‌کنم انگار هستم و وقتی فقط زل می‌زنم به عکس آدم‌ها و تمام حرف‌هایشان آن‌ها می‌آیند گلویم را می‌فشارند که " دست بجنبان! تا کی می‌خواهی ساکت باشی؟" شاید باید یکی یکی من هم خفه‌شان کنم و صفحه‌ی گوشی‌ام را تقدیم دانه‌های برنج کنم. ولی فایده‌ای ندارد هر چه قدر بیشتر این قضیه کشدار می‌شود بیشتر حس می‌کنم در یک بازی عموزنجیرباف بین‌المللی گیر کرده‌ام.