دلم میخواهد تمام مغزهای آدم های دنیا را بدزدم و بعد با همهشان داستان خلق کنم. دقیقتر بگویم: رویا ببافم. قبلا فکر نمیکردم رویاهایم در این حد خاکستری و بیجان شوند. آن سگ احمق به زنجیرشان کشیده و حتا توانایی زندگی کردن در رویا را هم از من گرفته. ولی یک صدای احمقانهای هست که نمیخواهد درمانده بمانم. نمیتوانم نشنیدهاش بگیرم. از این نقطههای لعنتی هم متنفرم.
- نِـرو
- سه شنبه ۶ تیر ۰۲