قاب عکسی در موزه‌، هر شب اشک می‌ریخت و کارکنان آن‌جا دریافته بودند که اگر شب‌ها زیر آن قاب سطل بگذارند منطقی‌ست. یک روز صبح وقتی تازه می‌خواستند موزه را باز کنند دیدند به جای چشم‌های آدم‌های آن قاب دایره‌های سرخ رنگ نشسته‌اند و سطل خالی‌ست.